سفر
سلام خوشگلم یک سفر فوری به شمال پیش اومد..برادر شوهر عمه فوت کردند....کاش همیشه برای خوشیها سفر بریم ...خیلی توی مسافرت خانم بودی و اصلا اذیت نکردی...عمه از اینکه شما انقدر منطقی هستی تعجب کرده بود... با پسر عمه هاتم خوب جور شدی...برات این جمعیتی که سر سفره میشستند و غذا میخوردند جالب بود و تحریک میشدی که شما هم بخوری...ماشا... از پس خودتم خوب برمیای...با امیدم یک کم کل کل کردی...ما کلی خندیدیم..آخه خیلی با مزه بودی...دختر عمه تم یدونه کادوی خوشمل بهت داد عزیزم... اینم عکس های شمال: لبت اوف شده...خوردی زمین و گردنبندت رفت زیر صورتت... نازیییییییییییییییی راستی میدونی ماه یعنی چی؟...یعنی ماهیییییی...
نویسنده :
مهناز
13:09